آغا ریمل خریدم 50 هزارتومن!!!!!.....
شکست عشقی که سهله.....!!!
خودتونم بکشید گریه نمیکنم!!!
پخخخخخخخ من اومدم خیلی وقت بود به وبلاگ سر نزده بودم دلم تنگ شده بود
جاتون خالی این چند روز مردم و زنده شدم!!
البته هنوزم خوب نشدم ولی بهترم...
باید سرم میزدم...منم که تاحالا تو عمرم سرم نزده بودم!
اول که میخواست سوزنو بزنه کلی ایة الکرسی خوندم(یاسی شجاع )
چون دستم یخ زده بود حس میکردم پرستار سوزنو خوب نزده سرم از دستم زده بیرون(یاسی ندید بدید)
هی برمیگشتم دستمو نگاه میکردم ببینم سرم از دستم بیرون نزده باشه مامانم میگفت یاسمن هیچی نیس بخواب!!!!!!
اهان اینو که گفتم یاد یه خاطری کوتاهی افتادم(یاسی دفترخاطرات)
یه بار قرار بود داداشم امپول بزنه،با این بهانه که یاسمنو میخوایم ببریم امپول بزنیم،بردیمش بیمارستان(اینقد تو راه مسخره ام کرد )تا رسیدیم دم بیمارستان همه از ماشین پیاده شدن من سریع برگشتم توماشین ارین گفت چرا یاسی نمیاد؟
بابام گفت بیا منو تو بریم از دکتر امپول بگیریم بعد بیایم دنبال آجی!
هیچی دیگه بعد از حدود 10 دقیقه دیدم چند نفر دارن دور بیمارستان میچرخن!
برگشتم دیدم بابام و دو تا پرستار دیگه دارن دنبال ارین میدون!
منو مامانم تو ماشین:
اخرش ارین افتاد رو زمین گرفتن بردنش وقتی برگشتن بابام گفت من دستاشو گرفته بودم یکی دیگه پاهاشو گرفته بود یکی هم امپولشو زد
خرخونای چاپلوسه دیوونه ی درسِ فیس خر هستند!
بنده خدا خودتو میکشی ده ساعت درس میخونی در حالی که با یک ساعت خوندن هم همه اشو از حفظ میشی که چی؟؟
اووووق!!
خب تاحالا خیلی از مدرسمون تعریف کردم ولی هیچ وقت اون جنبه اشو نگفته بودم!!الان هم هاله اصرار کرد ک بگم وگرنه عمرا نمیگفتم!
امروز زحل اب انار اورده بود هاله حمله کرد بهش ازش قاپید منم افتادم دنبال هاله که ازش بگیرمش،هاله منو گرفته بود طناز هم ول میچرخید هاله بطری رو گرفت داد ب طناز گفت طنازززززز بروووو
طناز رفت کلاس سومِ دو!من زدم تو شکم هاله،ولم کرد رفتم سراغ طناز بطری رو گرفتم و دویدم سمت کلاس هفتمیا هاله هم اومد دنبالم اینقد هم دیگه رو زدیم و خندیدم اخرش توافق کردیم نوبتی بخوریمش،من نصف بطریو خوردم نوبت هاله که شد خنده اش گرفت همه ی اب انارو تف کرد رو من!!الان هم ک اینجاهستم بو انار میدم!
توجه:ما اب انار نخورده نیستیم ولی چون کل کل کردن و زدن هم دیگه خیلی حال میده بخاطر همه چیز اینکارارو میکنیم!
خب حالا میریم سر موضوع اصلی!
توی مدرسمون یکی از توالتا درش مجهز به سیستم ضد سرقته!یعنی اگه ده بار هم قفلش کنی ،یکی بیاد در بزنه،درش باز میشه!
امروز زنگ اخرورزش داشتیم ورزش هم یعی به قول معلم ادبیاتمون زنگ راحت!
هاله رفت دسشویی تا اون در معروفو قفل کرد من با لگد زدم تو دره،باز شد
هاله:یـــــــــــــــاسی نکن تورو خدا(داشت میخندید)
دوباره درو بست دو باره بالگد بازش کردم همچنان هاله:یاسی جون مادرت نکن
هیچی دیگه اخرش رفت تو ی توالت دیگه
یا اینکه اسپری ملیکا رو پیدا کردم به الناز گفتم الی برگرد(الناز جلوم میشینه) تا برگشت بهش اسپری زدم بدبخت شوک شد
کلا امروز خیلی اذیت کردم!نگین خل شده بود!
سرزنگ دینی سردرد داشت ،داشتم باهاش حرف میزدم یهو میگه گوووووگوووولی!!بعد لپمو میکشه!میگم چت شده؟؟میگه چشمات خیلی گوووگوولی شدن!
سرزنگ ادبیات هم ادای گلی(بچه خرخون لووسه بدرد نخوره کلاس)رو دراوردیم اینقد خندیدیم......فردا هم میریم اردوووووووووووووووووووووو!!!!!
بعدش هم میبرنمون هفت خوان(یکی از رستورانای بزرگ شیراز)نهار میخوریم (الان پز دادمااااااااااااا)
موبایلم هم میبرم!!فقط دعا کنید نگردنمون!
.
.
.
.
.
و دیگه اینکه...هیچی دیگه همیــــــــــــن!!
من مطمئنم که اگه یه روزی هم من دونفره بشما،
هوا سه نفره میشه ..!
کلن شانس و اقبال ازم چکه میکنه
یکی از فانتزیام اینه که :
وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم:
«مرسی … الان میل ندارم»
لامصب این جمله خیلی با کلاسه!
ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم! :D
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان هرچی که
دلمون
بخواد...
و آدرس
setareye5par.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 168
بازدید هفته : 532
بازدید ماه : 1508
بازدید کل : 43931
تعداد مطالب : 552
تعداد نظرات : 1459
تعداد آنلاین : 1
Alternative content